کد مطلب:243832 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

زنده شدن مردگان به دعای حضرت
[135] 46 - حضینی گفته است:

محمد بن اسماعیل حسنی با واسطه از امام جواد علیه السلام روایت كرده است كه: در روزگار امام جواد، مردی بنام شاذویه زندگی می كرد، همسری داشت كه حامله و از قبیله ی امیه بود و از آن قبیله، هیچ كس جز همین زن و شوهر، به امام جواد علیه السلام مراجعه نمی كرد، مراجعه ی این دو نیز بخاطر دیدن حجت و دلیل روشن از ناحیه حضرت بود، یك روز شاذویه خدمت امام جواد علیه السلام رسید، در حالی كه عده ای از یاران حضرت از جمله محمد بن سنان در حضورش نشسته بودند، شاذویه به سوی امام جواد علیه السلام رفت و سلام داد، امام جواد علیه السلام به او فرمود: ای شاذویه! مطلبی داری و جلوتر، حجت و كرامت ما را یافته ای و (لذا این مطلبت را) به غیر من اظهار نمی كنی! چون شاذویه این سخن را شنید، مطمئن شد كه حضرت از خاندان نبوت و گنجینه ی رسالت الهی است.

حضرت فرمود: ای شاذویه! آیا دوست داری بشنوی كه چرا به نزدم آمده ای و چه خواسته ای داری؟

عرض كرد: آری ای سرور ما! خدمت شما نرسیده ام مگر به این جهت كه نیتم را آشكار سازید و پرسشم از شما را معلوم كنید و خواسته ام را بیان فرمائید كه چیست؟

حضرت فرمود: آری، همانا همسرت، حامله است و به زودی پسری می زاید و او در این زایمان از دنیا نمی رود - امام جواد علیه السلام این سخنان را به منظور القای امامت به وی به زبان می آورد - همسرت از قبیله ی امیه است و برخورد و رفتار نیكویی با تو دارد.

شاذویه عرض كرد: آری ای ابا جعفر! امام جواد علیه السلام ادامه دادند: و همسرت به واسطه ی كرامتی كه از ما خواهد دید، كار خود را قطعا به ما خواهد سپرد و او از خاندان كافر می باشد كه مسلمان خواهد گشت.

شاذویه دوستی داشت كه سخنان امام جواد علیه السلام را نپذیرفت و به شاذویه گفت: سخنان تو و سخنان ابوجعفر، نكوهیده بود و آیا او، جز به منظور القای امامت، سخن گفت! شاذویه در جوابش اظهار داشت: ما هم متوجه منظور تو شدیم، ولی تو از بزرگواری و بذل و بخشش امام



[ صفحه 122]



جواد علیه السلام بی خبری.

وقتی شاذویه این مژده و بشارت را به این سرعت دریافت نمود، محمد بن سنان گفت: باید برتری و شایستگی مثل و مانند أبی جعفر علیه السلام و علم آنها، در بین مردم شناخته شود.

شاذویه گفت: داخل خانه ی خود شدم و همسرم را در حال مرگ دیدم، اما جزع و فزع نكردم، زیرا امام جواد علیه السلام فرموده بود كه او، در این زایمان از دنیا نمی رود، همسرم به زودی به حال عادی بازگشت و پسر بچه ی مرده ای به دنیا آورد.

خدمت امام جواد علیه السلام مراجعت كردم، وقتی به حضرت نزدیك شدم، فرمود: ای شاذویه! آیا آنچه راجع به زن و فرزندت گفته بودم، درست بود؟

عرض كردم: آری ای آقای من! پس چرا دعا نمی كنی كه خدای متعال، فرزند ماندگاری روزیم فرماید؟

حضرت فرمود: از من درخواست نكرده ای، عرض كردم! الان از شما می خواهم.

حضرت فرمود: وای بر تو! حكم خدا در مورد او، اجرا شده است.

عرض كردم: فضل و كرم شما كجاست؟

محمد بن سنان گفت: عرض كردم: ای سرور من! از خدا بخواهید، او را زنده نماید.

حضرت فرمود: بار خدایا! تو از نهان بندگان خود آگاهی، همانا شاذویه دوست دارد، فضل و كرم تو را نسبت به خویش مشاهده كند، بنابراین پسرش را برایش زنده گردان.

شاذویه گفت: پس امام جواد علیه السلام، روی مبارك خود را به من كرد و فرمود: برو به نزد فرزندت كه خدای متعال برای تو، زنده اش فرمود.

او گفت: به سرعت رهسپار خانه ی خود شدم و مژده ی زنده شدن فرزندم را دریافت كردم و بی درنگ همسرم را مطلع ساختم، او كه از طایفه ی امیه بود، به من گفت: به خدا سوگند! همین حالا از تمام امیه بیزاری می جویم و من به او گفتم: و از «تیم» و «عدی»، او نیز اظهار داشت: از فلانی و فلانی، بیزاری جستم و به دوستی بنی هاشم و این امام، یعنی امام جواد علیه السلام در آمدم و او و همه ی كسانی كه در خانه ی من بودند، شیعه شدند، در حالی كه پیش از این، جز خودم دوستدار اهل بیت در خانه ی من نبود. [1] .



[ صفحه 123]



[136] 47 - ابن حمزه آورده است:

احمد بن محمد حضرمی [2] در روایتی گفت: امام جواد علیه السلام، حج گزارد، چون در منزل «زباله» فرود آمد، ناگهان با زن ناتوانی مواجه شد كه بر گاو خود می گریست كه در كنار راه افتاده بود. حضرت دلیل گریه ی آن زن را پرسید و زن به احترام حضرت از جا بلند شد و عرض كرد: ای فرزند رسول خدا! همانا من، زنی ضعیف و ناتوانم و كاری از دستم بر نمی آید و این گاو تمام دارایی من بود.

امام جواد علیه السلام به او فرمود: اگر خدای متعال آن را به تو باز گرداند، چه می كنی؟

عرض كرد: ای فرزند رسول خدا! شكر و سپاس خود را برای خدا تجدید می نمایم.

پس امام جواد علیه السلام دو ركعت نماز بجای آورد و دعاهایی خواند، سپس پای مبارك خود را به گاو زد و گاو برخاست، زن فریادی كشید و گفت: عیسی بن مریم! امام جواد علیه السلام فرمود: این حرف را نزن، بلكه بگو: بندگان مورد احترام و جانشینان پیامبران. [3] .


[1] الهداية الكبري: 306.

[2] احمد بن محمد حضرمي از اصحاب امام باقر است چنانكه كتاب معجم رجال الحديث 2، 331 متعرض شد، لكن ابن حمزه، اين حديث را از معجزات امام جواد شمرده است.

[3] الثاقب في المناقب: 503، ح 431.